این متن نیاز به ویرایش دارد 🙁


این مطلب رو میتونید از پادکست یوایکس لاز گوش کنید

یا بصورت تصویری از کانال یوتیوب یوایکس لاز ببینید

کتاب Laws of UX بصورت پی دی اف


میانگین آیتمی که هر فرد در حافظه کاری خودش میتونه ذخیره کنه 7 (± 2) (هفت بعلاوه دو یا هفت منهای دو آیتم )هست

نکات کلیدی: 

  • از عدد جادویی هفت برای توجیه محدودیت های طراحی استفاده نکنید
  • محتوای سازمان یافته رو به تکه های کوچک تری تبدیل کنید تا به کاربر در فرایند ،فهم و حفظ کردن آن کمک کند 
  • به یاد داشته باشید که فضای حافظه کوتاه مدت هر فرد بر اساس اطلاعات و دانش قبلی و زمینه های مختلف ، متفاوت است 

بررسی اجمالی


این احتمال وجود دارد که بسیاری از طراحان درباره قانون میلر شنیده باشند، اما به احتمال زیاد درک آنها از آن نادرست است.  این اکتشافی که معمولاً اشتباه گرفته می شود، اغلب به عنوان توجیهی برای تصمیمات طراحی مانند “تعداد موارد ناوبری نباید بیش از هفت محدود شود” و غیره ذکر شده است.  در حالی که محدود کردن تعداد گزینه های موجود برای کاربران ارزش دارد (به فصل 3 مراجعه کنید)، نسبت دادن چنین جزمی به قانون میلر گمراه کننده و نادرست است.  در این فصل، منشا “عدد جادویی هفت” میلر و ارزش واقعی قانون میلر را برای طراحان UX بررسی خواهیم کرد.

uxknowledgebase.com

ریشه و اصلیت

 قانون میلر از مقاله ای که در سال 1956 (دانلود ازینجا) توسط روانشناس شناختی جورج میلر منتشر شد با عنوان “عدد جادویی هفت، به علاوه یا منهای دو: برخی از محدودیت ها در ظرفیت ما برای پردازش اطلاعات” منتشر شد.  مقاله او همزمانی بین حدود قضاوت مطلق یک بعدی و حدود حافظه کوتاه مدت است.  میلر مشاهده کرد که طول حافظه در بزرگسالان جوان بدون توجه به محرک هایی که از مقادیر بسیار متفاوتی از اطلاعات تشکیل شده است تقریباً به 7 محدود می شود.  این امر او را به این نتیجه رساند که بیت‌ها، واحد اصلی اطلاعات، به اندازه تعداد تکه‌های اطلاعاتی که به خاطر سپرده می‌شوند، بر طول حافظه تأثیر نمی‌گذارند.اصطلاح «تکه‌ها» در روان‌شناسی شناختی به مجموعه‌ای از واحدهای آشنای اولیه اطلاق می‌شود که با هم گروه‌بندی شده و در حافظه فرد ذخیره شده‌اند.

مقاله میلر اغلب به این صورت تفسیر می شود که تعداد اشیایی که یک انسان متوسط می تواند در حافظه کوتاه مدت نگه دارد 2±7 است.

مفهوم روان شناسی

Chunking

شیفتگی میلر به حافظه کوتاه مدت و دامنه حافظه نه بر عدد هفت، بلکه بر مفهوم تکه تکه شدن و توانایی ما برای به خاطر سپردن اطلاعات بر این اساس متمرکز بود.  او دریافت که به نظر نمی رسد اندازه تکه ها مهم باشد – هفت کلمه منفرد را می توان در حافظه کوتاه مدت به راحتی هفت حرف جداگانه نگه داشت.  در حالی که عواملی وجود دارند که بر تعداد تکه‌هایی که یک فرد می‌تواند حفظ کند تأثیر می‌گذارد (زمینه، آشنایی با محتوا، ظرفیت خاص)، نکته اصلی یکسان است: حافظه کوتاه‌مدت انسان محدود است، و تکه‌شدن به ما کمک می‌کند اطلاعات را به طور مؤثرتری حفظ کنیم.

هنگامی که در طراحی UX اعمال می شود، تکه تکه شدن نشان دهنده ارزش فوق العاده ای است.

 رویکرد به محتوا  وقتی محتوا را در طراحی تکه تکه می کنیم، به طور موثر درک آن را آسان تر می کنیم.  سپس کاربران می توانند محتوا را اسکن کنند، اطلاعاتی را که با هدف(های) آنها مطابقت دارد شناسایی کنند، و آن اطلاعات را برای دستیابی سریعتر به اهداف خود مصرف کنند.

با ساختاربندی محتوا در گروه‌های بصری متمایز با سلسله مراتب واضح، می‌توانیم اطلاعاتی را که ارائه می‌کنیم با نحوه ارزیابی و پردازش محتوای دیجیتال توسط افراد هماهنگ کنیم.  در مرحله بعد، ما به چند روش برای دستیابی به این امر نگاهی خواهیم انداخت.

مثال ها

ساده ترین مثال انقباض را می توان در نحوه قالب بندی شماره تلفن ها یافت.  بدون تقسیم، یک شماره تلفن فقط یک رشته طولانی از ارقام خواهد بود – بطور قابل توجهی بیش از هفت – که پردازش و به خاطر سپردن آن را دشوار می کند.  شماره تلفنی که فرمت شده است (قطعه شده) هم پردازش و هم به خاطر سپردن آن بسیار ساده تر است (شکل 4-1).

بیایید به مثال کمی پیچیده تر برویم.  هنگام وبگردی، شما به ناچار با “دیوار متن” وحشتناک روبرو خواهید شد (شکل 4-2) – محتوایی که با فقدان سلسله مراتب یا قالب بندی مشخص می شود و از طول خط مناسب فراتر می رود.  می توان آن را با مثال شماره تلفن فرمت نشده مقایسه کرد، اما در مقیاس بزرگتر.  اسکن و پردازش این محتوا دشوارتر است که تأثیر آن بر افزایش بار شناختی بر روی کاربران است

وقتی این مثال را با محتوایی که قالب بندی، سلسله مراتب و طول خط مناسب اعمال شده مقایسه می کنیم، کنتراست قابل توجه است.  شکل 4-3 یک نسخه بهبود یافته از همان محتوا است.  سرفصل‌ها و زیرعنوان‌ها برای ارائه سلسله مراتب اضافه شده‌اند، از فضای خالی برای تقسیم محتوا به بخش‌های قابل تشخیص استفاده شده است، طول خط برای بهبود خوانایی کاهش یافته است، زیر لینک‌های متن خط کشیده شده‌اند، و کلمات کلیدی برای ایجاد تضاد با متن اطراف برجسته شده‌اند. 

حال بیایید نگاهی به نحوه اعمال تکه تکه شدن در یک زمینه گسترده تر بیندازیم.  از طریق گروه بندی محتوا در ماژول های متمایز، اعمال قوانین برای محتوای جداگانه، می توان از Chunking برای کمک به کاربران برای درک روابط اساسی استفاده کرد و ارائه سلسله مراتب (شکل 4-4).  به خصوص در تجارب متراکم اطلاعاتی، می توان از تکه تکه سازی برای ارائه ساختار به محتوا استفاده کرد.  نتیجه نه تنها از نظر بصری دلپذیرتر است، بلکه قابل اسکن نیز می باشد.  کاربرانی که آخرین سرفصل ها را مرور می کنند تا مشخص کنند کدام یک مورد توجه آنهاست، می توانند به سرعت صفحه را اسکن کرده و تصمیم بگیرند.

در حالی که تکه تکه‌سازی برای نظم بخشیدن به تجربیات اطلاعاتی بسیار مفید است، اما در بسیاری از مکان‌های دیگر نیز یافت می‌شود.  به عنوان مثال، وب‌سایت‌های تجارت الکترونیک مانند Nike.com (شکل 4-5) را در نظر بگیرید که از chunking برای گروه‌بندی اطلاعات مربوط به هر محصول استفاده می‌کنند.  در حالی که ممکن است عناصر منفرد یک پس‌زمینه یا حاشیه اطراف را به اشتراک نگذارند، از نظر نزدیکی به یکدیگر (تصویر محصول، عنوان، قیمت، نوع محصول، و در نهایت کل رنگ‌های موجود) از نظر بصری تکه تکه می‌شوند.  علاوه بر این، Nike.com از تقسیم بندی برای گروه بندی فیلترهای مرتبط در نوار کناری سمت چپ استفاده می کند.

این مثال ها نشان می دهد که چگونه می توان از chunking برای سازماندهی بصری هر محتوا برای درک آسان تر استفاده کرد.  این به کسانی که محتوا را مصرف می کنند کمک می کند تا روابط اساسی و سلسله مراتب اطلاعات را درک کنند.  کاری که chunking انجام نمی دهد این است که محدودیت خاصی را برای تعداد مواردی که می توان در یک زمان معین یا در یک گروه نشان داد تعیین کرد.  در عوض، این روشی ساده برای سازماندهی محتوا است که شناسایی سریع اطلاعات مهم را آسان‌تر می‌کند.

ملاحظات کلیدی

The Magical Number Seven

قانون میلر گاهی اوقات به این معنا اشتباه گرفته می شود که به این معنی است که محدودیت خاصی برای تعداد مواردی که می توان در یک زمان در حافظه کوتاه مدت ذخیره و پردازش کرد (2±7) وجود دارد و بنابراین تعداد عناصر رابط مرتبط باید به محدود شود.  این محدوده  مثال رایجی که در رابطه با آن به اشتباه این قانون ذکر شده است، عناصر مجاور مانند پیوندهای ناوبری است.  شاید قبلاً شنیده باشید که شخصی گفته است که پیوندهای ناوبری باید به هفت عدد محدود شود و قانون میلر را توجیه می کند , در واقعیت الگوهای طراحی مانند منوهای ناوبری نیازی به حفظ آنها ندارند – انتخاب هایی که از طریق منوی پیمایش برای آنها وجود دارد همیشه قابل مشاهده است.  به عبارت دیگر، با محدود کردن این پیوندها به تعداد خاصی، هیچ سود قابل استفاده ای وجود ندارد.  تا زمانی که منو به طور موثر طراحی شده باشد، کاربران می توانند به سرعت پیوند مربوطه را شناسایی کنند – تنها چیزی که لازم است به خاطر بسپارند هدف واقعی آنها چیست.

به Nike.com برمی گردیم و منوی ناوبری اولیه را بررسی می کنیم

 (شکل 4-6) برای مشاهده یک مثال.  همانطور که می بینید، تعداد پیوندهای ناوبری بسیار فراتر از هفت است، اما به لطف طبقه بندی واضح و استفاده از فضاهای خالی و تقسیم کننده های عمودی برای جداسازی زیرگروه ها، همچنان اسکن لیست آسان است.

یافته های میلر حول محدودیت های کوتاه مدت متمرکز بود

 حافظه و اینکه چگونه می توان آن را با سازماندهی بیت های اطلاعات در تکه های معنی دار بهینه کرد.محدودیت واقعی برای تعداد تکه‌هایی که می‌توانند ذخیره شوند، برای هر فرد بر اساس دانش او از اطلاعات متفاوت است، و حتی تحقیقاتی وجود دارد که نشان می‌دهد حد متوسط ​​کمتر از آن چیزی است که تحقیقات میلر تعیین کرده است.

جمع بندی

حجم انبوه اطلاعات پیرامون ما با سرعتی تصاعدی در حال افزایش است – اما ما انسان ها منابع ذهنی محدودی برای پردازش این اطلاعات در دسترس داریم.  اضافه بار اجتناب ناپذیری که می تواند اتفاق بیفتد تأثیر مستقیمی بر توانایی ما برای تکمیل وظایف دارد.  قانون میلر به ما می آموزد که از تکه تکه کردن برای سازماندهی محتوا در خوشه های کوچکتر استفاده کنیم تا به کاربران در پردازش، درک و به خاطر سپردن آسان کمک کنیم.